در انتظار طلوع ستاره میچینم

ساخت وبلاگ
موج:ساعت ۰۰:۳۶میدونستم که این حس دلتنگی که یه دفعه ای اومد سراغم از طرف تو بودهمحمدممممممممممعشقمممممممممبعد از گذاشتن پست قبلیم یه دفعه ای پروفایلتا دیدمالهییییییییی شکرعشق ابدیم خیالم راحت و اسوده س در انتظار طلوع ستاره میچینم...ادامه مطلب
ما را در سایت در انتظار طلوع ستاره میچینم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dararezuymoj بازدید : 56 تاريخ : يکشنبه 21 بهمن 1397 ساعت: 13:28

بسم الله الرحمن الرحيم من اعتقاد دارم كه خداى بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجى كه در راه خدا تحمل كرده است پاداش مى‌دهد، و ارزش هر انسانى به اندازه درد و رنجى است كه در اين راه تحمل كرده است، و مى‌بينيم كه مردان خدا بيش از هر كس در زندگى خود گرفتار بلا و رنج و درد شده‌اند. على(عليه السلام) بزرگ را بنگريد كه خداى درد است كه گويى بند بند وجودش با درد و رنج جوش خورده است. حسين(عليه‌السلام) را نظاره كنيد كه در دريايى از درد و شكنجه فرو رفت كه نظير آن در عالم ديده نشده است، و زينب كبرى(عليهاالسلام) را ببينيد كه با درد و رنج انس گرفته است. درد دل، آدمى را بيدار مى‌كند، روح را صفا مى‌دهد، غرور و خودخواهى را نابود مى‌كند.نخوت و فراموشى را از بين مى‌برد، انسان را متوجه وجود خود مى‌كند. انسان گاه‌گاهى خود را فراموش مى‌كند، فراموش مى‌كند كه بدن دارد، بدنى ضعيف و ناتوان كه در مقابل عالم و زمان كوچك و ناچيز و آسيب پذير است، فراموش مى‌كند كه هميشگى نيست، و چند صباحى بيشتر نمى‌پايد، فراموش مى‌كند كه جسم مادى او نمى‌تواند با روح او هم پرواز شود، لذا اين انسان احساس ابديت و مطلقيت و غرور و قدرت مى‌كند، سرمست پيروزى و اوج آمال و آرزوهاى دور و دراز خود، بى خبر از حقيقت تلخ و واقعيت‌هاى عينى وجود، به پيش مى‌تازد و از هيچ ظلم و ستم روگردان نمى‌شود. اما درد، آدمى را به خود مى‌آورد، حقيقت وجود در انتظار طلوع ستاره میچینم...ادامه مطلب
ما را در سایت در انتظار طلوع ستاره میچینم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dararezuymoj بازدید : 58 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 10:53

در این " اوضاع نا آرام "

برایت

چارقل میخوانم....

(موج)

 

در انتظار طلوع ستاره میچینم...
ما را در سایت در انتظار طلوع ستاره میچینم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dararezuymoj بازدید : 62 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 10:53

تو دل سنگی و

 من دل تنگ

این وسط ـ تنها  "دل"  حرف مشترکمان است

"موج"

در انتظار طلوع ستاره میچینم...
ما را در سایت در انتظار طلوع ستاره میچینم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dararezuymoj بازدید : 51 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 10:53

" ترا شکر مي کنم که از پوچي ها ، ناپايداري ها ، خوشي ها و قيد و بندها آزادم کردي و مرا در طوفانهاي خطرناک حوادث رها ننمودي، و درغوغاي حيات، در مبارزه با ظلم و کفر غرقم کردي، لذت مبارزه را به من چشاندي ، مفهوم واقعي حيات را به من فهماندي... فهميدم که سعادت حيات در خوشي و آرامش و آسايش نيست ، بلکه در جنگ و درد و رنج و مصيبت و مبارزه با کفر و ظلم و بالاخره در شهادت است.خدايا ترا شکر مي کنم که به من نعمت  "توکل "و "رضا " عطا کردی و در سخت ترين طوفانها و خطرناکترين گردابها، آنچنان به من اطمينان و آرامش دادي که با سرنوشت و همه پستي ها و بلنديهايش آشتي کردم و به آنچه تو بر من مقدر کرده اي رضا دادم.خدايا در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتي ، تو در کوير تنهايي، انيس شبهاي تار من شدي، تو در ظلمت نااميدي، دست مرا گرفتي و کمک کردي... که هيچ عقل و منطقي قادر به محاسبه پيش بيني نبود، تو بر دلم الهام کردي و به رضا و توکل مرا مسلح نمودي، و در ميان ابرهاي ابهام و در مسيري تاريک مجهور و وحشتناک مرا هدايت کردي." در انتظار طلوع ستاره میچینم...ادامه مطلب
ما را در سایت در انتظار طلوع ستاره میچینم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dararezuymoj بازدید : 43 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 ساعت: 23:21

هر چند در کویری سرد و یخ زده  در اوج نیاز به همدلی خاکی تنهای تنهای تنهایم  گذاشتی

اما

من به عهدی که با خدایمان بسته ام سخت پایبندم

تا وقتی ستاره های امید درین کویر سو سو میزند

هیچ گاه تنهایت نمیگذارم

هیچ گاه

در انتظار طلوع ستاره میچینم...
ما را در سایت در انتظار طلوع ستاره میچینم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dararezuymoj بازدید : 36 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 ساعت: 23:21

" خوش دارم آزاد از قيد و بندها درغروب آفتاب بر بلنداي کوهي بنشينم و فرو رفتن خورشيد را در درياي وجود مشاهده کنم و همه حيات خود را به اين زيبايي خدايي بسپارم و اين زيبايي سحرانگيز، با پنجه هاي هنرمندش با تار و پود وجودم بازي کند، قلب سوزانم را بگشايد، آتشفشان درد و غم را آزاد کنم، اشک را که عصاره حيات من است، آزادانه سرازيرنمايم، عقده ها و فشارهايي را که بر قلب و روحم سنگيني مي کنند بگشايم . غم هاي خسته کننده اي را که حلقومم را مي فشرند و دردهاي کشنده اي که قلبم را سوراخ سوراخ مي کند، با قدرت معجزه آساي زيبايي تغيير شکل دهد و غم را به عرفان و درد را به فداکاري مبدل کند و آنگاه حياتم را بگيرد و من ديوانه وار همه وجودم را تسليم زيبايي کنم و روحم به سوي ابديتي که نورهاي زيبايي مي گذرد پرواز کند و در عالم آرامش و طمأنينه از کهکشانها بگذرم و براي لقاء پروردگار به معراج روم و از درد هستي و غم وجود بياسايم و ساعتها و ساعتها در همان حال باقي بمانم و از اين سير ملکوتي لذت ببرم." در انتظار طلوع ستاره میچینم...ادامه مطلب
ما را در سایت در انتظار طلوع ستاره میچینم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dararezuymoj بازدید : 48 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 ساعت: 23:21

به مجنون گفت روزی عیب جوییکه پیدا کن به ازلیلی نکویی که لیلی گر چه در چشم تو حوریستبه هر جزیی زحسن او قصوریست زحرف عیب جو مجنون بر آشفتدر آن آشفتگی خندان شد وگفت اگر در دیده مجنون نشینیبه غیر از خوبی لی  در انتظار طلوع ستاره میچینم...ادامه مطلب
ما را در سایت در انتظار طلوع ستاره میچینم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dararezuymoj بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 ساعت: 23:21

*چه کار کردید که غاده شما را ندید دو ماه از ازدواج غاده و مصطفی می گذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: «غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی ایراد می گرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه می خواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟»غاده یادش بود چطور با تعجب دوستش را نگاه کرد، حتی دل خور شد و بحث کرد که «مصطفی کچل نیست، تو اشتباه می کنی.» دوستش فکر می کرد غاده دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده.آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به مصطفی؛ شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید: چرا می خندی؟ و غاده چشم هایش از خنده به اشک نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو کچلی؟ من نمی دانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی می گفت: «شما چه کار کردید که غاده شما را ندید؟»*برای مردم عجیب بود مهریه ام قرآن کریم بود و تعهد از داماد که مرا در راه تکامل و اهل بیت علیهم السلام و اسلام هدایت کند. اولین عقد در صور بود که عروس چنین مهریه ای داشت، یعنی در واقع هیچ وجهی در مهریه اش نداشت. برای فامیلم، برای مردم عجیب بود این ها.*نمی توانم برایش مستخدم بیاورم مامان به اوگفت: «شما می دانید این دختر که می خواهید در انتظار طلوع ستاره میچینم...ادامه مطلب
ما را در سایت در انتظار طلوع ستاره میچینم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dararezuymoj بازدید : 64 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 ساعت: 23:21

خداروشکر ربیع از راه رسید خداروشکر صفر ماه مصیبت تمام شد و من ا این روزها فقط به عظمت روح مولود مقدس این ماه فکر میکنم به عظمتی که  تنهاخدیجه سلام الله علیها آن را درک کرد و عاشق آن عظمت شد و براستی چه کسی جز خدیجه میتوانست آنقدر بزرگ باشد که محمد صلوات الله علیه را در قلب دریایی خود جای دهد؟؟؟ مطمینا هیچ  دلی جز دل خدیجه نبود محمد صلوات الله علیه  هم تا آخر عمر پربرکت خدیجه  به او  وفادار ماند و  عاشقانه او را میستود هرچند  پس از رحلت خدیجه ی بزرگ زنان دیگری دست در دستان محمد گذاشتند اما برایدل محمد هیچ کسخدیجه نشد و نبود آری تنها قلب محمد و خدیجه یکی بود یک دل بودند عاشق و معشوق نبودند  دل بودند دل ماندند دل در انتظار طلوع ستاره میچینم...ادامه مطلب
ما را در سایت در انتظار طلوع ستاره میچینم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dararezuymoj بازدید : 80 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 ساعت: 23:21